یکی از جشنهای ایرانی، «چهارشنبه سوری» است که در شب آخرین چهارشنبه سال یعنی «سه شنبه شب» برگزار میشود. با آکسان پلاس همراه باشید.

در شاهنامهٔ فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهندهٔ کهن بودن این جشن است. مراسم سنّتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شده است. واژه «چهارشنبه سوری» از دو واژه «چهارشنبه» که نام یکی از روزهای هفته است و «سوری» که به معنی سرخ میباشد، ساخته شده است. مردم زمان غروب آفتاب آتش روشن میکنند و از روی آن میپرند و میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» و این گونه بیماریها، ناراحتیها و نگرانیهای سال کهنه را به آتش میسپارند، تا سال نو را با آسودگی و شادی آغاز کنند. چهارشنبه سوری جشنی نیست که وابسته به دین یا قومیت افراد باشد و در میان عموم ایرانیان رواج دارد.
چهارشنبه سوری و آجیل مشگل گشا
پس از پایان آتش افروزی در گذشته، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم میآمدند و آخرین دانههای نباتی مانند: تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقی مانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک میکردند و میخوردند. آنان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربانتر میگردد و کینه و رشک از وی دور میگردد.
سال نو و کوزهٔ نو
مردم ایران در شب چهارشنبه سوری کوزههای سفالی کهنه را بالای بام خانه برده، به زیر افکنده و آنها را میشکستند و کوزهٔ نویی را جایگزین میساختند. که این رسم اکنون نیز در برخی از مناطق ایران معمول است و بر این باورند که در طول سال بلاها و قضاهای بد در کوزه متراکم میگردد که با شکستن کوزه، آن بلاها دور خواهد شد.
فال گوشی
از رسمهای چهارشنبه سوری است که در آن دختران جوان نیت میکنند، پشت دیواری میایستند و به سخن رهگذران گوش فرا میدهند و سپس با تفسیر این سخنان پاسخ نیت خود را میگیرند.
قاشق زنی
دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود میکشند تا شناخته نشوند و به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود میروند. صاحبخانه از صدای قاشقهایی که به کاسهها میخورد به در خانه آمده و به کاسههای آنان آجیل چهارشنبه سوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول میریزد.
شال انداختن
جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن طنابی رنگین به بلندی سه متر میساختند. آنگاه از راه پلکان خانهها یا از روی دیوار، آنرا از روزنه دودکش وارد منزل میکنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست میگرفتند، آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان میسازند. صاحبخانه که منتظر آویختن چنین شالهایی هستند، به محض مشاهده طناب رنگین، آنچه قبلاً آماده کرده، در گوشه شال میریزند و گرهای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه میرسازند که هدیه سوری آماده است. آنگاه شال انداز شال را بالا میکشد.
آش بیمار
در خانهای که بیماری است، شب چهارشنبه سوری باید در شفای او کوشید که بیماری او به سال دیگر نرسد. برای این کار آشی میپزند که در میان زنان به اسم «آش بیمار» یا «آش امام زین العابدین بیمار» معروف است. باید بادیه مسین به دست گرفت و با قاشق به در خانهای یا به در اطاق همسایه رفت و چنانکه او نداند که این خواهش از جانب کیست با آن قاشق بر آن ظرف مسین کوبید و صاحب خانه یا اطاق وجداناً مکلف است که چیزی که بتوان در آش ریخت مانند آرد یا برنج یا غلات و بنشن و پیاز و هر چه از این قبیل در خانه موجود باشد و اگر نیست چند شاهی پول در آن ظرف بریزد. هر چه در ظرف ریخته میشود باید در ترکیب آش داخل شود و اگر پول در آن ظرف در یوزهگری ریختند، با آن پول باید لوازم آش را تدارک دیده و از آن آش بیمار را داد و بازمانده آن را به تهیدستان رهگذر داد و همین آش هر دردی را شفا میبخشد.
گره گشایی
کسانی که بخت ایشان گره خورده و عقدهای در کارشان روی داده است چاره ای جز آن ندارند که شب چهارشنبه سوری گوشه دستمالی یا چارقدی یا گوشه دیگر از جامه خود و یا پارچهرای را گره زنند و بر سر راهی بایستند و از اولین کسی که بر ایشان گذشت خواستار شوند که آن گره را بدست خود بگشاید.
دفع چشم زخم و بخت گشایی
برای بخت گشایی در شب چهارشنبه سوری تدابیری معمول است و از همه شگفتتر آن است که به «دبّاغخانه» میروند و از آب دباغ خانه اندکی برمیدارند و با خود به خانه میآورند و برای گشوده شدن بخت بر سر میریزند.
قلیا سودن
یکی از وسایل دفع جادو در شب چهارشنبه سوری قلیا سودن است. اندکی قلیای خشک در هاون برنجین کوچکی میریزند و هفت دختر نابالغ دسته میزنند و با آب میسایند و بر آن بول میکنند و آن آب را در چهارگوشه صحن خانهای که آن را جادو کردهاند میریزند و یقین دارند که به همین تدبیر جادو باطل میشود.
کندر و خوشبو
زنان بر در دکان عطاری میروند و از او «کندر وشا برای کارگشا» میخواهند و تا عطار برود بیاورد فرار میکنند. این دکان باید رو به قبله باشد. سپس به دکان دیگری که رو به قبله باشد میروند و «خوشبو» میخواهند که مراد اسفند است و چون عطار پی آن برود باز میگریزند و سپس به دکان سومی که رو به قبله باشد میروند و مقداری کندر و اسفند میخرند و در خانه برای دفع چشم زخم و حل مشکل خود دود میکنند.
سایر مطالب مرتبط با فرهنگ ایران و فرهنگ ملل را در سایت آکسان پلاس مطالعه کنید.