در صورتی که برای رسیدن به موفقیت دچار مشکل شدهاید، به احتمال بسیار زیاد از حقیقت به نوعی دوری میکنید. حقیقتی که با گفتن همه روزه دروغ به خود، فرسنگها از شما فاصله میگیرد. اگر با رایجترین دروغهایی که به خودمان میگوییم آشنایی ندارید این بخش از آکسان پلاس را مطالعه کنید.

من به X نیاز دارم تا احساس Y را داشته باشم
سخت است که باور کنید شما هر چیزی که برای خوشحال بودن احتیاج دارید را در اختیار دارید. آسان است که در دام این تفکر قرار بگیرید که موفقیت یا دستاورد بعدی باعث خواهد شد که احساس بهتری داشته باشید. ولی اینطور نیست. وقتی نویسندهای اولین کتاب خود را نوشته است، تصور میکند که برای همیشه خوشحال خواهد بود، چرا که این کاری بود که همیشه میخواست انجام دهد و حالا به آن رسیده است. ولی این حس رضایت تنها یک ساعت طول میکشد. سپس، او نگران این میشود که چند نسخه از کتابش به فروش خواهد رفت. هر چه بیشتر به موفقیت برسید، کمتر احساس رضایت خواهید داشت و به همین خاطر است که باید مرتباً به یاد خود بیندازید که در حال حاضر چه کسی هستید و کاری که در این لحظه انجام میدهید، تمام کاری است که از دستتان بر میآید. وقتی که به جای نیاز و ضرورت، کار خود را از روی لذت انجام دهید، نتیجه کارتان نیز خوب از آب در خواهد آمد. هر بار که سعی کنید کارتان «محبوبیت» پیدا کند، با ناکامی مواجه خواهید شد. موفقیت محصول فرعی احساس رضایت داشتن و انجام کاری است که از آن لذت میبرید. موفقیت تقریباً هیچ وقت به صورت دیگری حاصل نمیشود. این یکی از بزرگترین پارادوکسهای زندگی است.
بدهکاری دنیا به من
وقتی از خود بپرسید که چرا لیاقت چیزی را دارید؟!! بعضی وقتها سخت است که پاسخ مناسبی پیدا کنید. شما فکر میکنید که لیاقت موفقیت و ثروت را دارید. چرا؟ چه کار کردهاید که شایسته هر یک از این دو باشید؟ چه مدت برای رسیدن به آنها تلاش کردهاید؟ آیا اصلاً برای رسیدن به آنها تلاش کردهاید؟ شما فکر میکنید که لیاقت رابطههایی عالی را دارید. چرا؟ با مردم چقدر خوب رفتار کردهاید؟ چقدر روی خودتان کار کردهاید، به جای اینکه آرزو کنید تا مردم در تعریف شما از شخص خوب قرار بگیرند؟ همه ما خودخواه هستیم. ما موفقیت، شادی، پول، آزادی، عشق و سلامتی را میخواهیم. همه اینها را میخواهیم. خواستن این چیزها هیچ عیبی ندارد، این موضوع غیر قابل اجتناب است. ولی اینکه فکر کنید این چیزها به شما بدهکار هستند، موجب غم و غصه میشود، اگر به آنها نرسید . چرا بدون اینکه سرمایهگذاری قابل توجهی انجام دهید، انتظار بازگشت سرمایه فوقالعادهای در مورد خواستههای خود دارید؟ چون که شما انسان هستید، ناکامل، امیدوار، و همیشه پر از عیب .بهتر است که دست از مبارزه با انسانیت و عیبهای خود بردارید. در عوض، بیشتر از قبل نسبت به آنها آگاه باشید. وقتی که موفقیت اتفاق نمیافتد، از خود بپرسید: «آیا تمام کاری که میتوانم را انجام دادهام؟ آیا از راه میانبر استفاده کردم؟ آیا باید صبور باشم و اجازه دهم اتفاقات پیش بروند؟!» این آگاهی به مدت 5 ثانیه، یک دقیقه، یک ساعت، یا یک روز شما را در بر میگیرد و به شما آرامش میدهد و بعد چرخه اضطراب مجدداً آغاز میشود .این موضوع ایرادی ندارد. سعی نکنید که خود را درمان کنید. سعی کنید که خودتان را درک کنید .تغییر، فرایندی از خودآگاهی است .اگر واقعاً میخواهید که آگاهی خود را افزایش دهید، به این فکر کنید که آیا واقعاً لیاقت چیزی که فکر میکنید نوعی بدهکاری به شما است را دارید یا نه.
کاری نیست که بتوانم انجام دهم
فکر می کنید که آیا مثلاً در سن 49 سالگی، تغییر هنوز هم ممکن است؟ پرسش قابل قبولی است. وقتی برای مدت زیادی از عمر خود به شیوه معینی زندگی کرده باشید، شواهد زیادی در مقابل شما وجود دارد که نمیتوانید تغییر کنید .وقتی بارها و بارها به شیوههای غیر ملموس به شما گفته شده که سقفی برای تواناییهای شما وجود دارد، باور کردن این موضوع سخت است که میتوانید کار بیشتری انجام دهید. نمیدانیم که در زندگی شما چه اتفاقاتی افتاده و یا به چه سمتی حرکت میکنید، ولی این را میدانیم که گذشته شما قرار نیست آینده شما را تعیین کند .شما میتوانید کاری در مورد شرایط خود انجام دهید. اگر فقط یک درصد افراد واقعاً به «موفقیت» میرسند، پس میتوان گفت که حداقل یک نفر از کسانی که این مطلب را میخوانند وجود دارد که پیش خود تصمیم میگیرد، «من آمادهام. من دیگر نمیتوانم به این شکل زندگی کنم. امیدواریم که آن یک نفر شما باشید».
زندگی من، فایدهای ندارد
خیلی وقتها احساس میکنیم بودن یا نبودن ما برای کسی اهمیتی ندارد و با همین طرز فکر، خودمان را موجودی بیارزش به حساب میآوریم. همان زمانهایی که سرمایه کافی برای شروع کسب و کاری جدید نداریم یا نمیتوانیم از خلاقیت و هنرمان استفاده کنیم، اما در تمام این مواقع هم باید یادمان باشد که خیلیها در این شرایط بودهاند و به موفقیتهای بزرگی رسیدهاند. پس شرایط فعلی یا موقعیتی که در حال حاضر دارید، نباید شما را از ادامه زندگی، ناامید کند.
وقت ندارم
بین همه دروغهایی که ممکن است به خودمان بگوییم، این یکی از همه بزرگتر و البته رایجتر است. البته درست است که همه ما تعهداتی داریم یا نمیخواهیم آدمی خودخواه به نظر برسیم که برای کارهای خودش، دیگران را نادیده میگیرد، ولی باید به این موضوع هم توجه داشته باشیم که اگر فرصتی برای رشد و پیشرفت به خودمان ندهیم، دیگر انگیزهای برای زندگی باقی نمیماند. پس یادتان باشد که باید زمانی را برای موفقیت و پیشرفت خود اختصاص دهید. راه حل برقراری تعادل بین این دو مورد هم خیلی سخت نیست، فقط باید کارها را اولویتبندی کنید و بعد از آن، دوباره آنها را در برنامههای خود قرار دهید. در ضمن، حتماً باید حواستان به اوقات فراغت هم باشد و از این دقایق به بهترین شکل استفاده کنید.
شانس ندارم
درست است که موفقیت با شانس ارتباط دارد، اما قبل از این که به شانس و خوشبختی برسید، باید به سختی، کار و تلاش کنید. پس نمیتوان بیکار نشست و فقط منتظر شانس بود. تمام افراد موفق، سعی و تلاش کردهاند، شکست خوردهاند و بعد از شکست هم دوباره تلاشهای خود را از سر گرفتهاند. پس دست از تلاش برندارید و منتظر شانس و اقبال نمانید تا بتوانید رشد کنید و در زندگی خود پیش بروید.
سایر مطالب جالب انگیز را در سایت آکسان پلاس را مطالعه کنید.