همانطور که میدانید هویت شغلی، بخش مهمی از هویت هر شخص را تشکیل میدهد، به عبارت دیگر ما، خودمان را بر اساس عوامل مختلف که شغل و تحصیلات هم یکی از ابعاد مهم آن است، میشناسیم و به هویت خود شکل میدهیم. برای همین ضرورت دارد نوع و رشته تحصیلی و شغل ما مطابق با شخصیت و نیازهایمان باشد، در غیر اینصورت دچار تعارضات شدیدی خواهیم شد. ما چه بخواهیم، چه نخواهیم مقدار قابل توجهی از وقت خود را برای شغل خود صرف میکنیم. با آکسان پلاس همراه باشید.

تجربهاندوزی
بهترین کار، تجربه کردن است. ما با تجربه کارهای مختلف میتوانیم به استعدادها و علایق خود پی ببریم. صرفا با فکر کردن و کتاب خواندن، اتفاقی رخ نخواهد داد. کتاب خواندن یا مشاوره، روش تفکر و شیوه استخراج و مدیریت اطلاعات را به شما آموزش میدهد اما دادههای ورودی این فرایند از تجارب ما سرچشمه میگیرد. در این شرایط برای شما بهترین کار، امتحان مشاغل مختلف است. این تجارب باعث خواهد شد اطلاعات لازم را درباره خود جمعآوری کنید و سپس با تجزیه و تحلیل این دادهها به علایق و استعدادهای خود پی ببرید. البته توجه به ویژگیهای هر کار و سختیهای آن با شناختی که از خود دارید، در مرحله قبل از تجربه کردن قرار میگیرد.
خوب نبودن انعطاف پذیری بیش از حد
در صورتی که برای انجام هر کاری، خود را با شرایط وفق میدهید، باید توجه داشته باشید انعطافپذیری، امر مثبتی است اما مشابه هر ویژگی مثبت دیگر، افراط و زیادهروی در بهره بردن از آن مناسب نیست. در واقع آن چه شما میگویید انعطافپذیری نیست بلکه بی نظر و سیال بودن است مانند آب که همیشه شکل ظرف را به خود میگیرد. انعطافپذیری زیاد، گاهی باعث نقض هویت شخصی انسان میشود. در واقع انعطاف، زمانی معنا دارد که شما حول چند اصل ثابت و در جزئیات آنها از خود انعطاف نشان دهید. انعطاف بیش از حد، باعث شده است شما هیچ گاه به خواستهها، نیازها و استعدادهای خود فکر نکنید و حتی در بررسیهای خود فقط از بازخوردهای بیرونی برای کشف استعدادهای خود استفاده کنید.
نگاه کردن به درون خود
لازم است برای کشف استعدادهای خود، تمام حرفهای دیگران را فراموش کنید و فقط به درون خویش بنگرید. آنگاه مطمئنا به آن چه میخواهید، دست خواهید یافت. در واقع خود، آینه خود شوید تا در آن به وضوح خویشتن را بیابید. آینههای دیگران همیشه زاویهدار هستند و بر اساس شخصیت و نیازهای خود سوگیری دارند، در نتیجه آنچه در آن میبینید، فقط تصور آنها از شماست و نه خود واقعی شما. بی واسطه به خود، تجربیات خود، گذشته و همچنین آینده خود نگاه کنید تا بتوانید از شرایط فعلی به سمت موفقیت گام بردارید و استعداد خود را بیابید.
برای کشف استعدادهای خود باید از خودتان این سوالات را بپرسید:
تا کنون چه مهارتهایی به شما کمک کردهاند تا رشد کنید؟
از مواردی که برای پی بردن به کشف استعداد خود مهم است، شناخت مهارتهایی است که به رشد شما کمک کردهاند. مطمئنا در طول دوران کودکی و هم چنین مدرسه و دانشگاه، مهارتهای خاصی را از روی نیاز به دست آوردهاید. به عنوان مثال «اسکات ادینگر» مدیرعامل یکی از شرکتهای مشاورهای برتر جهان است، او در زمان کودکی در شرایط بسیار نامطلوبی زندگی میکرد و یاد گرفت برای زنده ماندن در این محیط باید چالشهای بسیاری را رد کند، این نیاز به او کمک کرد تا تخصص ارتباطات، همسویی با دیگران، متقاعدسازی و حل تعارضات را یاد بگیرد.
کدام یک از کارها به شما احساس قوی بودن میدهند؟
یکی از نویسندگان برتی، یعنی «مارکوس باکینگهام»، در مورد کشف استعداد و نقاط قوت توضیح میدهد: نقاط قوت ما به شیوههای اساسی جلب توجه میکنند، آنها باعث میشوند ما احساس قوی بودن کنیم. توجه داشته باشید چه زمانی شما احساس کنجکاوی، موفقیت و خوشبختی میکنید. این لحظات سر نخی از نقاط قوت شما داشته و به کشف استعداد شما کمک میکنند.
کارهای عجیب و غریبی که در کودکی انجام میدادید، چیست؟
از گامهای مهم برای کشف استعداد، یادآوری کارهای عجیب و غریبی است که در کودکی انجام میدادید. زمانی که ما کودک هستیم، کارهایی را انجام میدهیم که به آنها علاقه داریم، حتی اگر این کارها کمی عجیب و غریب باشند. هنگامی که به سرگرمیهای دوران کودکی خود نگاه کنید، به احتمال زیاد یک استعداد ذاتی کشف خواهید کرد.
کدام یک از استعدادها و نقات قوت را در خود نادیده گرفتهاید؟
بیشتر اوقات ما نسبت به نقاط قوت خود بی اعتنا هستیم، زمانی که شما به صورت ناخودآگاه کاری را به خوبی انجام میدهید، به آسانی آن را نادیده میگیرید. به دقت گوش فرا دهید و آن نقاط قوتی را که به آسانی کنار میگذارید را بیابید.